الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ مهدی مسگران تهیه کننده کارگردان و فیلم نامه نویس تئاتر و سینما، مهدی آب بر نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما در بخش داستانی و مستند و مجتبی انوریان فیلم نامه نویس و پژوهشگر، سینماگرانی بودند که ما را در این میزگرد همراهی کردند.
قسمت اول این گزارش سه شنبه گذشته در همین صفحه به چاپ رسید. در این قسمت مجموع نظرات این هنرمندان چنین بود که سینمای خراسان از نداشتن نقشه راه و همچنین نداشتن تعریفی مشخص از واژگانی مثل تهیه کنندگی حرفهای رنج میبرد و از دیدگاه آنها این موضوع باعث شده است سینمای خراسان نتواند از ظرفیتهای محتوایی و تاریخی بالقوه خود استفاده کند.
همچنین به این موضوع اشاره شد که به دلیل دغدغه نداشتن مدیران استانی، سینمای مشهد و خراسان فاصله بسیاری با سینمای تراز کشور پیدا کرده است. مشکلات مربوط به آموزش در سینما و نبود نظارت جدی بر این بخش موضوع دیگری بود که در بخش ابتدایی این میزگرد به آن اشاره شد و حاضران معتقد بودند که آموزش در سینمای استان به حال خود رها شده است. در قسمت دوم و در ادامه بررسی مشکلات و موانع جریان تولید فیلم در خراسان به مواردی مانند مرکزگرایی، نبود حمایت مالی و عاطفی از هنرمندان و نبود عزم جدی هنرمندان برای مطالبه از مدیران اشاره و بر لزوم آسیب شناسی درونی میان هنرمندان تأکید شده است. این میزگرد را در ادامه دنبال کنید.
نگاه از بالا به پایین در مرکز مشکل دیگری است که نه تنها اهالی خراسان، بلکه هنرمندان در دیگر استانها هم همیشه از آن گلایه داشته اند. انوریان با یادآوری این موضوع تأکید میکند ادب و هنر، از جمله سینما، در استان ما سال هاست از این نگاه ضربه میخورد؛ نگاهی که گرچه میداند خراسان حتی فراتر از نیروهای تهران استعدادهای بالقوه و بالفعل دارد، آن را مانند دیگر استانها طفیلی خودش میداند.
او توضیح میدهد: این نگاه ناشی از توزیع ناعادلانه منابع مالی و نرم افزاری در میان استان هاست. اطلاعات اقتصادی مربوط به تولید فیلم برای ما روشن نیست. مثلا امکان استفاده از بودجهای را که برای صداوسیما میآید فقط چند نفر خاص، آن هم در مرکز، دارند. چند سال پیش محمد حمیدی مقدم، مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، گفت این مرکز تصمیم گرفته است به هر استان بودجه ساخت دو فیلم بومی را اختصاص بدهد. من الان میپرسم بودجه دو فیلم خراسان رضوی چه شد و کجا رفت؟ مدیر باید در برابر گفته خودش مسئول باشد.
مسگران، اما این نگاه را هم به همان حلقه مفقوده تهیه کنندگی حرفهای در سینما مربوط میداند و میگوید: نباید به هر کسی اجازه فیلم سازی داده شود. اصلا لازم نیست تهران به ما پول بدهد. در همین شهر مشهد سرمایههای فراوانی داریم که دارند خرج سینما میشوند و بخش عمده آنها را پایتخت نشینها با خودشان میبرند. باید سازمانی از تهیه کنندگان حرفهای داشته باشیم که این سرمایهها را جذب کند. به خاطر بلبشوی تهیه کنندگی کسی که سرمایهای دارد، آن را به شخصی میدهد که کل رزومه اش عکسی است که موقع افتتاح یک پاساژ با دو بازیگر گرفته است. هیچ نظارتی هم از سوی دستگاههای نظارتی نیست.
انوریان در ادامه به مسائل مالی هنرمندان و حمایت نکردن مرکز از آنها اشاره میکند و میگوید: برای مثال در این چند سالی که کرونا بود، جامعه فرهنگ و هنر خراسان شاید به اندازه همه این چهل سال صدمه مالی خورد. حمایت کافی صورت نگرفت و تعداد محدودی توانستند کمکهایی بگیرند. در این شرایط بی توجهی به هنرمندان هم مزید بر علت است. هنرمند گاهی مانند کودک است و باید یک نفر حواسش به او باشد و گرنه ضربه میخورد. همه حکومتها میدانند که ادب و هنر به اندازه کافی برای هنرمند زاینده پول و ثروت نیست.
او ادامه میدهد: اگر از من بپرسند شغلت چیست، میگویم: شغل من واقعا شغل نیست، به آن معنا که بتوانم از آن به اندازه کافی درآمد داشته باشم. ما گرفتار شغلی شده ایم که گرچه همه نتایج آن برای جامعه است، ولی هیچ بخشی از جامعه چیزی به ما نمیدهد و آنچه را که میتوانند بدهند از ما دریغ میکنند. خیلی از خانوادهها حاضرند پول به پفک و پیتزا بدهند، ولی به اندازه همان پول برای یک کتاب بچه شان هزینه نکنند. این یک واقعیت است.
این هنرمند با بیان اینکه بعضی مدیریتها باعث شده اند نگاه مخاطب به هنر عوض شود، میگوید: مخاطب هنر دیگر از تو تقاضای فیلم درست و واقعی نمیکند و دنبال سرگرمیهای خنثی است. این تغییر ذائقه از سمت خود جامعه به وجود نیامده، متأسفانه از سمت مدیریتهای چندین سال پیش به وجود آمده است. دورهای که سینمای طلایی داشتیم دیگر گذشته است.
انوریان میافزاید: جامعه و دولتمردان میدانند که فرهنگ و هنر در همه جای دنیا مانند یارانه روحی و روانی جامعه برای شاداب ماندن است. وقتی این یارانه از جامعه دریغ میشود، افسردگی به سراغ جامعه خواهد آمد و دیگر نمیتواند پای محصول درست بنشیند و سراغ سرگرمیهایی میرود که افراد یا نهادهایی خارج از آن جامعه برایش مهیا کرده اند. حتی میبینیم یک عده در داخل سرگرمیهایی درست میکنند که بدتر از سرگرمیهای خارجی است. در جوامعی که این حمایت صورت گرفته است هنرمند مقرری خودش را دارد و اگر کار کند، فراتر از آن میگیرد. ما میگوییم مقرری نمیخواهیم. فقط بگذارید آثارمان را تولید کنیم که زندگی مان بچرخد و جامعه بتواند شادابی و سلامت خود را نگه دارد.
مسگران، اما خیلی با این نظر موافق نیست. او میگوید: خیلی سال است که به حمایت دولت امیدی ندارم یا اصلا به آن فکر نمیکنم. آن قدر سرمایههای علاقهمند و مشتاق به سینما داریم که اگر این سرمایهها را درست جذب کنیم، اصلا به حمایت دولت نیاز نداریم. برای همین است که من این قدر از تهیه کنندگی میگویم.
اما گاهی رسما کلاهبرداری اتفاق میافتد و افرادی پولهای کلانی میگیرند. من که این همه ارتباطات در جناحهای مختلف و نزد مدیران استانی و کشوری دارم نمیتوانم پول بگیرم، ولی میبینم یک بچه میرود و چه پولهایی میگیرد. نوش جانش! دست کم درست کار کند یا بیاید مشورت بگیرد. پول را که میگیرد، انگار میشود خداوندگار. بعدازآن سرمایه گذار وقتی میبیند پولش سوخته است، ۱۰ سرمایه گذار دیگر را هم با خودش میسوزاند.
این هنرمند ادامه میدهد: برعکسش هم محتمل است؛ یعنی وقتی ما یک بازخورد مثبت داشته باشیم، به طور طبیعی دیگر صاحبان سرمایه هم ترغیب میشوند؛ بنابراین یک معضل بی نظمی و تشتتی است که در نتیجه آن هرکسی به عنوان کارگردان و تهیه کننده میرود و از آدمها طلب پول میکند و متأسفانه به جرئت میگویم هنوز یک عده از ما، مردم ناآگاهی هستیم که بدون تحقیق پول میدهیم.
او با تأکید بر اینکه ولنگاری رفتاریای که از لحاظ حرفهای در جامعه هنری خراسان به وجود آمده، هنرمندان دارای ریشه و سابقه را خسته کرده است، میگوید: من آدمی هستم که سابقه هجده سال کار مدیریت هنری دارم و آدم جمع گرایی هستم، ولی الان به نقطهای رسیده ام که خسته شده ام. اصلا به جلسات نمیروم، چون احساس میکنم که نه تنها ارادهای برای حل مشکلات وجود ندارد، بلکه حتی تعمدا قرار است صدای بلند سینما خفه شود.
جدا از همه مشکلاتی که به خاطر نبود نقشه راه و نظارت مدیران و ناآشنایی آنها گریبان گیر سینمای خراسان شده است، سؤالی که مطرح میشود این است که اگر یک مرحله پایینتر بیاییم و به درون خود جامعه سینمایی نگاه کنیم، چه سهمی از موانع را میتوانیم به این بخش بدهیم؟
انوریان در پاسخ به این سؤال با تأکید بر اینکه نمیتوانیم بگوییم همه آسیبها از بالاست، میگوید: اینکه آسیبهای ما دوسویه اند، یعنی هم از سمت مسائل مدیریتی اند و هم آفتهای میان خود هنرمندان را دربر میگیرند، یک امر واضح است و نمیتوان آن را انکار کرد. اتفاقا من میگویم یکی از دلایلی که مدیر درست کار نمیکند جامعه تحت مدیریت اوست. اگر شما در یک جامعه سالم مسئول قطار شهری باشید، جامعهای که سوار مترو میشود از شما انتظار دارد قطار به موقع بیاید و برود. اگر جامعه از حقوق خود آگاه باشد، این را از مدیریت مطالبه میکند.
او با بیان اینکه کلمه «مطالبه» بارها گفته شده، ولی اثر نگذاشته و تبدیل به ضدارزش شده است، ادامه میدهد: اگر مطالبه به معنای واقعی وجود داشته باشد و آن مدیر بداند که از مردم حقوق میگیرد و وظیفه اش این است که حتی به آن مسافر کوچک دوساله هم پاسخ بدهد، مطمئن باشید قطار سر موقع خواهد آمد. چه میخواهم بگویم؟ میخواهم بگویم جامعه و مدیریت بر هم تأثیرات متقابلی میگذارند، همان طور که رخنه فساد و بی سوادی در مدیریت میتواند جامعه را از رشد باز دارد. اگر جامعه تحت مدیریت هم رها و یله باشد، انگیزههای مدیر از بین خواهد رفت. این مسئله متأسفانه الان نزد هنرمندان ما وجود دارد.
انوریان با اشاره به نبود عزم جدی هنرمندان برای مطالبه از مدیریت میگوید: متأسفانه همدلی را در میان هنرمندان خراسان کم میبینیم که این هم دلایل مختلف فرهنگی، تاریخی و موارد مربوط به شرایط روز دارد که الان به آنها نمیپردازم. ولی هر وقت همدلی بوده است، تولیدات خوبی داشته ایم و مشکلات را حل کرده ایم.
آب بر با تأیید گفتههای انوریان میگوید: من معتقدم ۶۰ درصد تقصیر خود ماست که نتوانسته ایم یک فیلم خوب و ماندگار تولید کنیم. برای تولید یک اثر خوب هنری (اعم از کتاب، نقاشی، عکس، فیلم یا تئاتر) اساس تولید را باید داشته باشیم. اساس کار سینما فیلم نامه خوب است. ما حتی آدم هایش را هم داریم که بنویسند، اما آن آدمها انگیزه اش را ندارند. مدیران هم به نظر میرسد دیگر زوری ندارند که این انگیزه را ایجاد کنند.
او میافزاید: یک بخش انگیزههای مالی است و یک بخش هم به روحیه هنرمندان برمی گردد. واقعیت این است که هنرمند جماعت در همه دنیا اخلاق دختربچههای شش ساله را دارد و نیازمند توجه و در جای خودش حمایت است. نهادهای ذی ربط باید از آدمی مثل مهدی مسگران سؤال کنند که کار آخرت چه شد و مشکلاتش چه بود. حتما لازم نیست که آن مشکلات را حل کنند؛ دست کم بپرسند.
این مستندساز تأکید میکند: حرف مدیران استانی همیشه این است که پول نداریم، ولی همه چیز که با پول به دست نمیآید. مخصوصا در هنر همه چیز با پول به دست نمیآید. فیلمهای جشنواره امسال را نگاه کنید. نهادهای نظامی، امنیتی، هنری و سازمان سینمایی خوب پول داده بودند، اما جالب است که فیلمها نتوانسته بودند نظر مردم را جلب کنند. یک بخش مدیریت است؛ یک بخش سپردن کار به دست کاردان و یک بخش هم پیگیری و نظارت است. در شهر ما واقعا نه پیگیری وجود دارد و نه نظارت. من گاهی از بس موضوعی را در ادارات مختلف پیگیری میکنم، خودم خجالت میکشم.
پیچیدن یک نسخه شفابخش برای سینمای خراسان به طورقطع چیزی نیست که امکان تحقق آن وجود داشته باشد، اما میتوان راه حلهای مختلف را کنار هم گذاشت تا بتوانیم دست کم بخشی از مشکلات را پوشش بدهیم.
در پایان این میزگرد از حاضران میخواهیم پیشنهادهای عملی شان را مطرح کنند، اما گویا هنرمندان از گفتن راه حلها خسته شده اند و میگویند سال هاست که پیشنهاد میدهند، ولی گوش شنوایی نیست. انوریان میگوید: شما را به دهها گفت وگوی دیگر در سالهای گذشته ارجاع میدهم که راه حلها در آنها گفته شده، ولی به هیچ کدام توجهی نشده است. اتفاقا بعضی وقتها باید بگوییم ما از راه حل دادن خسته شده ایم. شما، آقای مدیری که میگویی این کاره هستی! یک راه حل بده که جامعه احساس کند فرهنگ و هنر -که همواره بخش جدایی ناپذیری از تمدن ایرانی بوده است- اکنون هم در جامعه جاری است.
او با بیان اینکه جامعه با هنرمندان خودش قرنها پیش ارتباطی تنگاتنگ داشته است و هنرمند هم به عشق اوست که همه این سختیها را به جان میخرد و حفظ میکند ادامه میدهد: افسردگیای که اکنون گریبان گیر هنرمندان شده، ناشی از به نتیجه نرسیدن است. از بس که رفته ایم و سرمان به دیوار خورده است، واقعا دیگر خسته شده ایم. این دیوار آن قدر بلند است که هنرمند نمیتواند راه حلی برای اینکه چطور از آن بگذرد پیدا کند؛ چون خودش این دیوار را نساخته است. این دیوار و مانع را باید کسانی که ساخته اند بردارند تا فرهنگ و هنر بتواند دوباره در جاده خودش قدم بگذارد و سلامت روحی و روانی و فکری جامعه را به آن برگرداند.
او اضافه میکند: یک معضل بزرگ جامعه ما فساد، رانت خواری و اقسام بزههای اخلاقی و رفتاری است و من به جرئت میتوانم بگویم اگر تولیدات فکری، فرهنگی و هنری خوبی داشته باشیم و افراد از بدو طفولیت با آنها آشنا شوند، میتوانیم جامعه را از این آسیبها دور کنیم. نمونه هایش را در نسل قبل زیاد دیده ایم. خیلی از ما از طریق قصه و در زمان کودکی با ارزشهای جامعه آشنایی پیدا کرده ایم و هرچه بزرگتر شده ایم آن ارزشها را وسیعتر دنبال کرده ایم. پس راه حل را از ما نخواهید؛ چون اگر ارائه بدهیم، کسی برای اینکه آنها را به کار بگیرد همتی ندارد. از مدیران بخواهید و ببینید واقعا حاضرند حتی به آن فکر کنند.
آب بر، اما با نگاهی خوش بینانهتر به توانمندیهای هنرمندان خراسان اشاره میکند و میگوید: سینمای خراسان تواناتر از چیزی است که الان نشان داده میشود و چنانچه موقعیتی برایش ایجاد شود، این توانایی را نشان میدهد.
کلمه بودجه را به کار نمیبرم، چون حمایت همیشه مالی نیست. ما قانونی داریم که اگر یکی از نهادهای اقتصادی مبلغی را برای هنری مانند فیلم و تئاتر هزینه کند، با تأیید اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و استانداری آن مبلغ از مالیاتش کم میشود، ولی روی همین قضیه نه استانداری کار میکند، نه ارشاد، نه میراث فرهنگی و نه تلویزیون؛ درحالی که این وظیفه استانداری و اداره کل امور مالیاتی است که این موضوع را مطرح کنند و سازمانها را به تولیدات هنری تشویق کنند. او تأکید میکند: ته حرف من این است که ما در خراسان خیلی پول داریم. اگر مدیریت ارشد استان میل داشته باشد و حرکتی بکند، ما نه تنها میتوانیم خودمان فیلم سینمایی خوب تهیه کنیم، بلکه میتوانیم آدمهای تهران را هم به کار بگیریم.
مسگران با تأیید دیدگاه آب بر میگوید: من میتوانم به خودم ببالم که دارم به استان پول میآورم. اقتصاد سینما یعنی همین و دوست ندارم با مدیران مواجههای داشته باشم. امیدم را از آنها قطع کرده ام، اما نیاز حسیای را که آقای آب بر به آن اشاره کرد، دارم. واقعا ما دلی هستیم. ما عاشقی را بلدیم. ما عمرمان را برای سینمای خراسان گذاشته ایم. حکایت ما حکایت از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن است. ما «گوشه چشم» و «اشاره» ندیده ایم وگرنه هرچند پول، مدیریت و کارهای زیرساختی لازم است، ما به خاطر عشق خودمان کار میکنیم؛ اما عشقمان را باختیم.
او ادامه میدهد: پانزده سال پیش در مصاحبهای گفتم حلقه گم شده سینمای خراسان تهیه کننده است. هنوز هم همان را تکرار میکنم. تهیه کننده کسی است که میتواند سرمایه جذب کند. اوست که دیپلماسی و سینما را میشناسد. اوست که میداند اگر کارگردانی میخواهد کار پلیسی کند، فلان تصویربردار به دردش نمیخورد. مدیریت کردن تیم کار تهیه کننده است. ارائه اثر بعد از تولید و عرضه آن برای دیده شدن و برگشت پول کار تهیه کننده است. این هنرمند با تأکید بر اینکه جلوی این هرج ومرج باید به صورت سازمان دهی شده گرفته شود، میگوید: نهادهایمان ابتر و بلااستفاده شده اند.
انجمن تهیه کنندگان و گروههای مشابه وجود دارند، ولی دنبال آفتابه لگن نباشید. دنبال سازمانی باشید که بتواند این حرفه را قانونمند کند؛ زمانی واقعا قانونمند بود و هرکس همین طوری راه نمیافتاد که برود پیش یک رستوران دار و از او پول بگیرد. تهیه کنندگی باید جدی گرفته شود. به نظر او به هر کس که از راه رسید نباید بگوییم برو فیلم بساز و این بیشتر به خود جامعه سینمایی برمی گردد. او تأکید میکند: باید به جوانها بگوییم میخواهی فیلم بسازی، بساز، اما بیا تا به تو رایگان مشورت بدهیم. اعتمادبه نفس کاذب و بادکنکی، ولی به این حرفه ضربه زده است. این خانواده پدر میخواهد. پدر خانواده سینما تهیه کننده است، نه سرمایه گذار و نه کارگردان. تأکید میکنم تهیه کننده به مفهوم واقعی کلمه.
مسگران اضافه میکند: این را که بعد از سالها هنوز به مدیران بگوییم ما را هم نگاه کن نمیپذیرم. من با سازمانهای دولتی که کار میکنم، آنها دنبالم میآیند؛ چون زمانی که نداشتم، سراغشان نرفتم. دست توی جیب خودم بردم و کارم را ساختم. فهمیدند من آدمی نیستم که پشت در مدیر نشستن نیستم. ما همه چیز داریم. تا دلتان بخواهد لوکیشن، منابع فرهنگی و پول داریم. فقط ارادهای را که نظمی در اینها به وجود بیاورد نداریم. باید قانونمند شویم. باید جلوی هرزه گردی و کلاهبرداری اخلاقی و مالی در سینما گرفته شود. وقتی جلوی آن گرفته شود، علاقهمند پولش را دست آدم کاربلد میدهد و بازخورد اقتصادی و هنری آن را میبیند و دیگران را هم ترغیب میکند؛ اما وقتی پول را دست آدم کارنابلد میدهند، فاجعه اتفاق میافتد.